بی تو به سر نمی شود!!
بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمی شود
داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمی شود
دیده ی عقل مست تو، چرخه ی چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو، بی تو به سر نمی شود
خمر من و خمار من، باغ من و بهار من
خواب من و قرار من، بی تو به سر نمی شود
جاه و جلال من تویی، ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی، بی تو به سر نمی شود
گاه سوی وفا روی، گاه سوی جفا روی
آن منی، کجا روی؟بی تو به سر نمی شود
دل بنهد،برکنی،نوبه کنند، بشکنی
این همه خود تو می کنی ، بی تو به سر نمی شود
خواب مرا ببسته ای ، نقش مرا بشسته ای
و ز همه ام گسسته ای، بی تو به سر نمی شود
گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من
مونس و غمگسار من! بی تو به سر نمی شود
بی تو نه زندگی خوشم، بی تو نه مردگی خوشم
سر ز غم تو چون کشم؟! بی تو به سر نمی شود
هر چه بگوییم ، ای سند، نیست جدا ز نیک و بد
هم تو بگو به لطف خود بی تو به سر نمی شود.