سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف های قشنگ

انتظار

خبری آمد
خبری در راهست

خبری آمد
خبری در راهست

سرخوشم دل از آن آگاهست
شاید این جمعه بیاید
شاید...

شاید این جمعه بیاید
شاید...

پرده  از چهره  گشاید
شاید...

دست بندان  پای کوبان می روم
بر در  سلطان خوبان می روم
شاید ...


[ چهارشنبه 87/5/16 ] [ 12:59 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

اس ام اس

الو ... خودتی ---- -----قربون شما کجا رو گرفتین ------من زنمو گرفتم. ------اشتباه گرفتین ------باشه میرم طلاقش میدم 

 

عابر شهر چشاتم دل من اهل ریا نیست ، اونی که مثل تو باشه حتی توی قصه ها نیست .

 

بی تو نه بین زمین واسمون جنگ میشه نه کوه اب میشه نه اب سنگ میشه فقط این دل منه که برات تنگ میشه دوستت دارم

 

فال حافظ ، نیت کن! ... ... ... ... به جهنم گر غمت پایان ندارد به درک گر سرت سامان ندارد بخندم من به این دنیای فانی که ضایع تر از این امکان ندارد ... حافظ میخواد بگه تو خوشبخت میشی ، یکم عصبانیه ! منظوری نداره

 

 

شاید یکی هست که شبا واسه این که خوابتو ببینه به خدا التماس میکنه شاید یکی هست که وقتی تو را میبینه دستاش یخ میکنه و تپش قلبش هر لحظه بیشتر میشه شاید یکی هست که به خاطر تو شبا تو دریایی از اشک میخوابه ولی تو اونو نمیبینی شایدم هیچوقت نبینی

 

 

میدونی دوست یعنی چی؟ د:داشتن و:اونی که س:ستایش کردنش ت: تمومی نداره

 

 

اگه توی اسمون هیچ ستاره ای نداشت من حاضرم تا صبح برات چشمک بزنم تا تک ستاره ی شبات باشم

 

 

اندازه صداقت پینوکیو و رفاقت تام و جری و هوش و ذکاوت پت و مت دوستت دارم.
 

 

گفتی تو دلم اول و اخر خودتی از هرچه که دارم بهترینش خودتی خندیدم و زیر لب مکرر گفتم شاهزاده ی قصه های من خر خودتی!!! سخته کی بهت بگه ستاره شو بچینمت... بعد از یه عمر بهت بگه... دیگه نیا ببینمت...!!!!

 

 

نفرین به اون کسایی که روی دلا پا می ذارن تا که می بینن عاشقی میرن و تنهات می ذارن نفرین به آدمایی که تو سینه ها دل ندارن عاشق عاشق کشین ، رحم و مروت ندارن

 


[ شنبه 87/4/15 ] [ 3:34 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

شیطان؟؟

چرا شیطان آفریده شد؟

ممکن است تصور شود که اگر در آیین زردشتى فکر ثنوى «یزدان و اهریمن‏» وجود دارد در دین اسلام هم عقیده «خدا و شیطان‏» به صورت دو قطب مخالف یکدیگر مطرح است چه فرق است میان اهریمن کیش زردشتى و شیطان دین اسلام؟

میان اندیشه اهریمن در کیش زردشتى و آیین مزدایى و اندیشه شیطان در آیین اسلام تفاوت از زمین تا آسمان است این مطلب نیازمند به توضیح مختصرى است.

در تعلیمات اوستایى از موجودى به نام «انگره مئنیو» یا اهریمن نام برده شده است و خلقت همه بدیها و شرور و آفات و موجودات زیان آور از قبیل بیمارها، درنده‏ها، گزنده‏ها، مارها و عقربها و همچنین زمینهاى بى‏حاصل، خشکسالى و امثال آنها به او نسبت داده شده است نه به «آهورا مزدا» که خداى بزرگ است و نه به «سپنت مئنیو» که رقیب «انگره مئنیو» است.

از بعضى تعلیمات اوستایى ظاهر مى‏شود که اهریمن خود یک جوهر قدیم ازلى است مانند آهورا مزدا، و به هرچه آفریده آهورا مزدا نیست آهورا مزدا او را کشف کرده است ولى او را نیافریده است اما از بعضى تعلیمات دیگر«اوستا» مخصوصا قسمتى از «کاتاها» که معتبرترین اجزاى اوستا است روشن مى‏گردد که آهورا مزدا دو موجود آفرید: یکى‏«سپنت مئنیو» یا خرد مقدس و دیگرى «انگره مئنیو» یا خرد خبیثث(اهریمن).

و به هر حال آنچه از اوستا ظاهر مى‏شود و مورد اعتقاد زردشتیان بوده و هست این است که موجودات و مخلوقات جهان به دو دسته خیر و شر تقسیم مى‏شوند. «خیرات‏» آنها هستند که هستند و بایست‏باشند و خوب است که باشند و وجودشان براى نظام عالم لازم است اما «شرور» آنها هستند که هستند اما نبایست‏باشند وجود آنها سبب نقص عالم شده است و این شرور به هیچ وجه مخلوق آهورا مزدا نیستند بلکه مخلوق اهریمن‏اند خواه خود اهریمن مخلوق آهورا مزدا باشد و خواه نباشد.

پس به هر حال اهریمن خالق و آفریننده بسیارى از مخلوقات جهان است; قسمتى از جهان آفرینش جزء قلمروى او است و او خود یا یک اصل قدیم ازلى است و شریک و مثل آهورامزدا است در ذات و یا مخلوق او است ولى شریک او است در خالقیت.

ولى در جهان بینى اسلامى اساسا جهان به دو دسته خیر و شر منقسم نمى‏گردد; در جهان آفریده‏اى که نبایست آفریده شده باشد و یا بد آفریده شده باشد وجود ندارد همه چیز زیبا آفریده شده و همه چیز به جا آفریده شده و همه چیز مخلوق ذات احدیت است.

قلمروى شیطان «تشریع‏» است نه «تکوین‏» یعنى قلمروى شیطان فعالیتهاى تشریعى و تکلیفى بشر است‏شیطان فقط در وجود بشر مى‏تواند نفوذ کند نه در غیر بشر قلمروى شیطان در وجود بشر نیز محدود است‏به نفوذ در اندیشه او و بدن او نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است‏به حد وسوسه کردن و خیال یک امر باطلى را در نظر او جلوه دادن قرآن این معانى را با تعبیرهاى «تزیین‏»، «تسویل‏»، «وسوسه‏» و امثال اینها بیان مى‏کند و اما اینکه چیزى را در نظام جهان بیافریند و یا اینکه تسلط تکوینى بر بشر داشته باشد یعنى به شکل یک قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر کار بد اجبار و الزام نماید، از حوزه قدرت شیطان خارج است تسلط شیطان بر بشر محدود است‏به اینکه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد:

انه لیس له سلطان على الذین امنوا و على ربهم بتوکلون انما سلطانه على الذین یتولونه. (1)

«همانا شیطان بر مردمى که ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و اتکا مى‏کنند تسلطى ندارند تسلط او منحصر است‏به اشخاصى که خودشان ولایت و سرپرستى شیطان را پذیرفته و مى‏پذیرند.»

قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل مى‏کند که در جواب کسانى که به او اعتراض مى‏کنند و او را مسوول گمراهى خویش مى‏شمارند مى‏گوید:

و ما کان لى علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لى فلا تلمونى و لومو انفسکم. (2)

«من در دنیا قوه اجبار و الزامى نداشتم حدود قدرت من فقط «دعوت‏»بود. من شما را به سوى گناه خواندم وشما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت کردید، پس مرا ملامت نکنید، خویشتن را ملامت کنید که به دعوت من پاسخ مثبت دادید ارتباط من با شما صرفا در حدود «دعوت‏» و «اجابت‏» بوده و بس‏».

فلسفه و حکمت این اندازه تسلط شیطان بر بشر،«اختیار» انسان است. مرتبه وجودى انسان ایجاب مى‏کند که حر و آزاد و مختار باشد موجود مختار همواره باید بر سر دو راه و میان دو دعوت قرار گیرد تا کمال و فعلیت‏خویش را که منحصرا از راه «اختیار» و «انتخاب‏» بدست مى‏آید تحصیل کند.

از جهان دو بانگ مى‏آید به ضد تا کدامین را تو باشى مستعد آن یکى بانگش نشور اتقیا و آن دگر بانگش نفور اشقیا

در جهان بینى اسلامى هیچ موجودى نقشى در آفرینش به صورت استقلال ندارد قرآن براى هیج موجودى استقلال قابل نیست هر موجودى هر نقشى را دارد بصورت واسطه و مجرا واقع شدن براى مشیت و اراده بالغه الهیه است قرآن براى فرشتگان نقش واسطه بودن براى انفاذ مشیت الهى در خلقت قائل است ولى براى شیطان حتى چنین نقشى نیز قائل نیست تا چه رسد به آنکه او را در خالقیت مستقل بداند آنچنانکه در اوستا اهریمن خالق مستقلى است در برابر آهورا مزدا.

از اینرو اینکه معمولا کلمه شیطان را در ترجمه متون اسلامى به «اهریمن‏» یا «دیو» ترجمه مى‏کنند، غلط فاحش است. کلمه شیطان مرادفى در فارسى ندارد و باید عین لفظ در ترجمه بیاید.

شیطان ازنظر قرآن به هیچ وجه قطبى درمقابل خداوند نیست‏حتى قطبى برابر فرشتگان که به اذن پروردگار دست اندرکار خلقت‏اند و مجرى مشیت الهى در آفرینش اشیاء نیز نیست.

به طور کلى تصور مردم ما از «جن‏» با تصویرى که قرآن از جن مى‏دهد متفاوت است جن در قرآن موجودى است مانند انسان و مکلف به تکالیفى ماننند تکالیف انسان ولى موجودى نامرئى; اما جن در تصور عامه مردم موجودى است در ردیف فرشته قرآن جن را با انس (انسان) ردیف مى‏کند و عامه مردم با فرشته. شیطان به نص قرآن از نوع جن است در جهان بینى اسلامى فرشتگان نقشى اجرائى در نظام تکوین دارند برخلاف جن که از این نظر هیج نقشى ندارد دریف قرآن «جن و ملک‏» در ادبیات اسلامى به اعتبار اشتباهى است که مسلمین از سابقه ذهنى با مفاهیم زردشتى دامنگیرشان شده است.

به اصل مطلب برگردیم جهان بینى اسلامى برخلاف جهان بینى زردشتى و مانوى و مزدکى یک قطبى است‏شیطان از نظر قرآن مصداق الذى احسن کل شى‏ء خلقه. (3) و همچنین مصداق ربنا الذى اعطى کل شى‏ء خلقه ثم هدى (4) است.

وجود شیطان و شیطنت و اضلال او خود مبنى بر حکمت و مصلحتى است و به موجب همان حکمت و مصلحت‏شیطان شر نسبى است نه شر حقیقى و واقعى و مطلق.

از همه شگفت تر این است که بر حسب منطق قرآن خدا خودش به شیطان پست‏«اضلال‏» و «گمراه سازى‏» را اعطاء فرموده است. در این باره قرآن کریم مى‏فرماید:

واستقرز من استطعت منهم بصوتک واجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فى الاموال و الاولاد و عدهم و ما یعدهم الشیطان الاغرورا (5)

دراینجا خدا شیطان را مخاطب ساخته به وى فرمان مى‏دهد که:

«هر که از فرزندان آدم مى‏توانى بلغزان، با سواره نظام و پیاده نظامت‏بر آنان بتاز، در ثروت و فرزند شریکشان شو و نویدشان ده; شیطان جز دروغ و فریب نویدشان نمى‏دهد.

گوئى شیطان آمادگى خود را براى تحویل گرفتن پست اضلال اعلام مى‏دارد آنجا که مى‏گوید:

فبما اغویتى لاقعدن لهم صراطک المستقیم ثم لا تینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لا تجد اکثرهم شاکرین. (6)

«به این سبب که مرا گمراه ساختى بر سر راه ایشان خواهم نشست آنگاه از پیش رو و از پشت‏سرشان و از راست و از چپشان خواهم آمد و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهى یافت.»

البته معنى و مفهوم اضلال و قلمروى شیطان در این پس همان است که قبلا اشاره شد و نه بیشتر یعنى هیچگونه اجبار و الزامى نسبت‏به بشر در کار نیست هر چه هست «وسوسه‏» است و «دعوت‏» است و «تزیین‏» است و «تسویل‏».

تذکر این نکته لازم است که مقصود ما از اینکه تکوین از قلمروى شیطان خارج است این نیست که شیطان هیچ نقشى در تکوین ندارد مگر ممکن است موجودى در شیطان نه خالق مستقل بخشى از موجودات قطبى در برابر خداوند است و نه در نظام طولى جهان مانند فرشتگان نقشى از تدبیر و اداره کائنات به او سپرده شده است، و نه تسلطش بر بشر در حدى است که بتواند او را به آنچه مى‏خواهد مجبور نماید. قرآن براى شیطان و جن نقشى در تکوین قائل است اما مجموعا از نقش انسان برتر و بالاتر نیست.

مقصود اصلى ما از این بحث این است که قرآن مساله شیطان را به شکلى طرح کرده است که کوچک‏ترین خدشه‏اى بر توحید ذاتى و اصل لیس کمثله شى‏ء (7) همچنین بر توحید در خالقیت و اصل الا له الخلق و الامر (8) ، قل الله خالق کل شى‏ء (9) و لم یکن له شریک فى الملک (10) وارد نمى‏سازد. (11)

پى‏نوشتها:

1- نحل / 99 و 100

2- ابراهیم / 22

3- سجده / 7

4- طه / 50

5- اسراء / 64

6- اعراف / 16 و 17

7- شورى / 11

8- اعراف / 54

9- رعد / 16

10- اسراء / 111

11- براى بحث‏شیطان رجوع شود به تفسیر «المیزان‏» جلد8 صفحات 34 - 58 ذیل آیات اول سوره اعراف; و به کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران‏» تالیف نگارنده این کتاب.


[ سه شنبه 87/4/11 ] [ 6:36 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

تست

1. سرعت نور چقد ر است ؟
الف) خوب است    ب) بد نیست        ک) شما چطوری ؟              ش) چه خبر ؟

2.  کدام دانشمند جاذبه زمین را کشف کرد ؟
الف) نیوتن          ب) کیلوگرم          ک) متر بر مجذور ثانیه       ش) نیترات مس

3. یکی از وسایل مربوط به فیزیک که در عینک ، تلسکوپ و میکروسکوپ به کار میرود ؟
الف) عدسی        ب) کاچی              ک) فرنی                          ش) لوبیا با دوغ

4.  شاخه ای از علم فیزیک ؟
الف) مکانیک     ب) باطری ساز      ک) بوسترساز                    ش) کمک فنرساز

5  .یکی از اشکال ماده ؟
الف) گاز          ب) یخچال                ک) بخاری                     ش) ماشین ظرف شویی

6. نام دیگر گازهای بی اثر مثل هلیم ، نئون و … ؟
الف) گازهای نجیب      ب) گازهای سر به زیر       ک) گازهای باوقار        ش) کلا بچه های خوبی هستن


[ سه شنبه 87/4/11 ] [ 6:30 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

شعر

پنجره ها رو وا کن

زندگی رو صدا کن

تا که میاد نسیمی

منظره رو نگا کن  

مخمل سبز گندم

عجب نمایی داره

دامن چین چین دشت

عجب گلایی داره

گلای یونجه زیباست

بنفشه و فریباست

دس بکشی به برگاش

حس می کنی که دیباست

ببین خدا چه کرده

رنگا و رنگه دنیا

گرچه باید بگذری

اما قشنگه دنیا

تو این طبیعت ناز

سیاه نقشی نداره

شبم حتی سیا نیست

فکر نکنی شعاره

 

 

به روح  آشنایی

به لذت خدایی

رنگ خدا نداره

یه ذره بی وفایی

 

 

هوا پر از بهاره

ستاره بی شماره

نم نم بارون شب

تو رو یادم میاره

 

[ سه شنبه 87/3/28 ] [ 10:34 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

خاکی

بیا درویش بشیم خاکی و بی ریا شیم
بغض تن را بشکنیم از من وما رها شیم
بیا پروانه صفت به دور هم بگردیم
زیر چتر معرفت یک دل و یک صدا شیم

زندگی با کبرصفا نداره
عالم فانی بقاء نداره
اونهایی که خاکی اند
عاشق دل پاکی اند
پیش خدا عزیزنو
شاه و گدا نداره

افتاده شو مغرور نباش
پروانه شو بی نور نباش

اینهمه به مال ومنالت نناز
یا اینکه به حسن جمالت نناز
دو روز د نیا که منم نداره
خوردن حرص بیش و کم نداره

افتاده شو مغرور نباش
پروانه شو بی نور نباش

زندگی بذر محبت کاشتن
نه به ناداری و نه به داشتن
حاصل عمر گرانمایه ما نامی نیک به جا گذاشتن

اونهایی که خاکی اند
عاشق دل پاکی اند
پیش خدا عزیزنو
شاه و گدا نداره
افتاده شو مغرور نباش
پروانه شو بی نور نباش
جانانه شو منفور نباش


[ یکشنبه 87/3/19 ] [ 11:25 صبح ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

م.ر.گ

اگر قرار باشه ظرف 24 ساعت دنیا به پایان برسه تموم خط های تلفن و تالارهای گفتگو و ایمیل ها اشغال میشه. پر میشه از کلمه های (( از اینکه رنجوندمت پشیمونم من رو ببخش یا تو را عاشقانه می پرستم یا مراقب خودت باش )) اما بین این همه پیام یکی از همه تکون دهنده تره (( همیشه عاشقت بودم ولی هیچوقت بهت نگفتم )) پس عشق و محبت را تقدیم آنکه دوستش داریم کنیم شاید فردایی دیگر هرگز نباشد.


[ چهارشنبه 87/1/28 ] [ 3:35 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

آموخته ام که......

آموخته ام ... که بهترین کلاس درس دنیا، کلاسی است که زیر پای پیرترین فرد دنیاست.
آموخته ام ... که وقتی عاشقید، عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود.
آموخته ام ... که داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته، زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد.
آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم.
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است.
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

اما هنوز بدون تو بودن را نیاموختم (زک)


[ چهارشنبه 86/12/8 ] [ 4:27 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

دستهایم را تنها تو بگیر ...

 

دستهایم را تنها تو بگیر ...

شعرهایم را تنها تو بخوان

…  و مرا صدا کن

به تماشای بهاران در باغ به فرود برف بر روی درختان غریب

به گذر از راهی پر برگ در فصل خزان

این خزان که چنین می گذرد می توانست بهاران باشد

چه زمستان ملال انگیزی در راهست

باز هم ریزش برف

باز هم شر شر باران در شب باز هم یک شب طولانی

باز هم پنجره ای بسته و دستانی سرد باز هم خیره شدن به در و دیوار اتاق

سال ها پیش زمستان هم زیبایی داشت

خنده ها خنده دیگر بود

دختری بود که در خاطره هایش در شب به تو می گفت سلام

و به همراه تو می رفت به مهمانی گنجشک های کوچک باغ


[ چهارشنبه 86/12/8 ] [ 4:25 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

الله

یک اتاق ،اندکی نور،سکوت
من خدایی دارم که همین نزدیکی است ...
در امتداد لحظه هایم،هر روز
در سایه هایی قرمز شناور می شوم
می خندم به عشق فنا شده ی زمینی مان...قاه قاه
معنی ِ اشک ...کبودی،درد رامی دانم
بغض سنگین خاطره را، از نزدیک لمس کرده ام
من در این تاریکی،دور از همه...خدا را می خوانم
خدا را که صدا می زنم...همه ی ذره ها آرام می شود...
یک اتاق،اندکی نور،... من خدا را دارم

خدا را دارم

 


[ چهارشنبه 86/12/8 ] [ 4:23 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]
   1   2   3      >