سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف های قشنگ

از عشق شنیده بودم

شب به نیمه نزدیک است و دل بی قرار تر از همیشه برای تو ، تسکینی برایش ندارم و نه مداوایی ! بد گونه تشنه عطر نفسه های توست ، دلم می خواهد اگر حتی جرعه ای هم نفس می کشم در پیشگاه نفسهای عطرانی تو باشد ، می خواهم اگر نفسی پایین و بالا می رود در نوازش دستها و در پناه شانه های تو باشد . نمی دانم چه عادتیست که هر روز چشمهایم شوق دیدارت را دارد و آن سان که نظری بر تو ندارد ، نظر به غیر نمی اندازد.

آری از عشق پیشتر شنیده بودم اما جنون نه از این بیشتر . وقتی به رختخواب می روم ساعتها با اندیشه تو با چشمهایی بسته و در تاریکی با خود لحظاتی را می سازم که در کنار تو و در حضور پر از شوق تو دست در دستانت در کشور عشق پا گذاشته و قدم زنان به سوی معبد راز و نیاز عشقبازان می رویم، در معبد عشق بازان خدای نیز از انسانهای که عشق بی آلایش و پر از صداقت دارند معصیت و ناپاکی را دور می کند.

نمی دانم هیچ از پریان رویایی برایت سخن گفته ام یا نه ! در خلوت خود روزی نشسته بودم که دیدم پریان کلام با یکدیگر دارند و از عشق سخن می گویند از عشقهایی که به عشقهای ابدی یاد می کردند ، در نظر آنان عشقهایی پر از صداقت و قداصت و لیاقت عشقهای ابدی و از هم نشکستی بودند ، با خود بسیار اندیشیدم و دیدم عشق ما هم ابدیست ، آخر ما هم صداقت ، هم قداصت و هم لیاقت عشق را داریم .

love


[ چهارشنبه 90/12/17 ] [ 7:35 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]