سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف های قشنگ

شخصیت خودتان را محک بزنید!!!!

به سوالات زیر با دقت و صادقانه پاسخ بدهید و در پایان تعبیر پاسخ هایتان را بخوانید و شخصیت خودتان را محک بزنید    .

    1ـ دریا را با کدام یک از ویژگی های زیر تشریح می کنید؟

آبی تیره، شفاف،  گل آلود، سبز

    2ـ کدام یک از اشکال زیر را دوست دارید؟
دایره، مربع یا مثلث

    3ـ فرض کنید در راهرویی راه می روید. دو در می بینید، یکی در 5 قدمی سمت چپ تان و دیگری در انتهای راهرو و هر دو در نیز باز هستند. کلیدی روی زمین درست جلوی شما افتاده است، آیا آن را برمی دارید؟
بله، خیر

 4ـ این رنگ ها را ترجیح می دهید چگونه اولویت بندی شوند؟
قرمز، آبی، سبز، سیاه و سفید

5ـ دوست دارید از نظر ارتفاع در کدام قسمت کوه باشید؟

6ـ در ذهنتان اسب چه رنگی است؟
قهوه ای، سیاه یا سفید

7ـ طوفانی در راه است، کدامیک را انتخاب می کنید؟
یک اسب یا یک خانه

. . .
. .
.
.
.
.
.
.
.
پاسخ ها
:
1? آبی تیره: دارای شخصیتی پیچیده.
شفاف: به سادگی قابل درک.
سبز: آسان گیر و بی خیال.
گل آلود: آشفته و سردرگم.

2? دایره: سعی می کنید طوری رفتار کنید که خوشایند همه باشد.
مربع: خودرای و خود محور هستید.
مثلث: یک دنده و لجباز. (اندازه اشکال با خودخواهی و منیت شما ارتباط مستقیم دارد)

3? بله: شما آدم فرصت طلبی هستید.
خیر: آدم فرصت طلبی نیستید.

4? این سئوال، اولویت های شما در زندگی را مشخص می کند.
قرمز: شهوت ودلبستگی

آبی: دوستان و روابط.
سبز: شغل و حرفه.
سیاه: مرگ.
سفید: ازدواج.

5? میزان ارتفاعی که انتخاب می کنید رابطه مستقیم با میزان جاه طلبی شما دارد.

6? قهوه ای: فروتن و خاکی.
سیاه: غیرقابل پیش بینی و سرکش و هیجان انگیز.
سفید: برتر و مغرور و تاثیرگذار.
7? این سئوال، اولویت های شما به هنگام مشکلات را تعیین می کند.
اسب: همسر.
خانه: فرزندان.

 


[ دوشنبه 90/11/3 ] [ 7:24 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

یک شوخی کوچولو!!!!

معلم زن اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح می‌داد که اسامی در زبان اسپانیایی برخلاف انگلیسی مذکر و مونث هستند.
برای مثال خانه مونث هستش و مداد مذکر

یک دانش آموز پرسید "جنسیت کامپیوتر چیه"
معلم بجای جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسیم کرد:
آقایان و خانم‌ها و از آنها خواست خودشان تصمیم بگیرند که آیا کامپیوتر مذکر است یا مونث.
از هر گروه خواسته شد 4 دلیل برای توصیه‌شان بیاورند.

گروه آقایان تصمیم گرفتند که جنسیت کامپیوتر قطعا باید مونث باشه چون:
1) هیچ کس غیر از سازندگان‌شان از منطق داخلی‌شان سر در نمی‌آورد
2) زبان فطری‌شان برای هیچ کس غیر از خودشان قابل درک نیست
3) حتی کوچک‌ترین اشتباه در حافظه طولانی مدت‌شان باقی می‌ماند تا زمانی آن را به یاد بیاورند (به رخ بکشند)؛
4) به محض این که به یکی از آنها تعهدی پیدا کردی، میفهمی که نصف حقوقت رو باید خرج لوازم جانبیش کنی.

گروه خانم‌ها به این نتیجه رسیدند که کامپیوتر باید مذکر باشد چون:
1) اگه بخواهی بهشون بگی کاری رو انجام بدن، اول باید روشنشون کنی
2) اونها اطلاعات زیادی دارند اما هنوز خودشون نمی تونن فکر کنن
3) از اونها انتظار حل مشکلات میره، اما نصف اوقات خودشون مشکلن؛
4) به محض این که نسبت به یکیشون تعهدی پیدا می‌کنی،
می‌فهمی اگه یکمی دیگه صبر کرده بودی، یک مدل بهتری می‌تونستی داشته باشی.

و نتیجه؛
خانم‌ها برنده شدند


[ پنج شنبه 90/8/26 ] [ 2:23 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

پ....نه.....پ

سوار تاکسی شدم.یارو صدای ضبطشو تا ته زیاد کرده بود.میگم میشه صدای ضبطتونو کم کنید؟
میگه اذییتتون میکنه!
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ گفتم کم کنی این یه تیکشو من بخونم ببینی صدای کدوممون بهتره!!!!
*************************
رفتم سر خاک خدا بیامرزی دارم خرما تعارف می کنم،
طرف برداشته میگه فاتحه است دیگه نه؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ خدا بیامرز زنده شده داریم جشن می گیریم!
********************************
رفتم از قسمت قفسه باز کتابخونه 2 تا کتاب برداشتم آوردم گذاشتم جلوی مسئولش که وارد حسابم کنه؛
میگه: میخوای ببریشون؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ اومدم کتابارو بهت توصیه کنم بخونی، میانگین ساعت مطالعه تو مملکت بره بالا
****************************************
سر امتحان برگه تقلبم و در آوردم دارم مینویسم
مراقبه دیده میگه تقلبه؟؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ دعای ابوحمزه ثمالیه
***********************************************
رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم،
مربیه میگه: بچه رو میبریدش؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ همینجا میخورمش
*****************************************************
رفتم آزمایش ادرار.
یارو میگه ادراره؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ سکنجبینِه برو کاهو بیار بزنیم توش بخوریم!
****************************************************************
کمرم درد می کنه یه پارچه بستم بهش.
داداشم میگه کمرت درد می کنه؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ می خوام ادای داداش کایکو رو در بیارم.
***************************************************************
داریم 10 نفری بازی شبکه ای میکنیم
اومده میگه جدی حال میده؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ اسکولیم! عذاب داره اما میخوایم تهذیب نفس کنیم
******************************************************************
رفتم بانک پول بگیرم
کارمنده میگه پول رو میبرین؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ میخوام وایسم اینجا هر کس رقصید بریزم رو سرش شاباش بدم....
************************************************************
رفتم نوشابه بخرم به یارو میگم اینکه تاریخش مال دو سال پیشه
میگه : یعنی فاسد شده ؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ مونده جا افتاده
*******************************************************
دارم از گرما میمیرم ، خودمو مثله چی دارم باد میزنم ،
بابام میاد میگه چیه ؟ گرمته ؟؟؟؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ دارم حداکثر سرعت چرخش مچم رو امتحان میکنم
******************************************************
رفتیم رستوران ، میگم 2تا جوجه لطفا ،
میگه جوجه کباب؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ ازین جوجه رنگیا ، یه قرمز بدین یه سبز
*********************************************
به اپراتور اداره میگم لطفا شماره فلانی رو برام بگیر .
میگه گرفتم وصل کنم؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ فوت کن , قطع کن
************************************************
زنگ زدم 115،
میگه آمبولانس میخواین قربان؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ یه پلیس 110 میخوام, بقیش هم آدامس بدین!
*********************************
به مامانم میگم من میرم کارواش،
میگه ماشینم میبری؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ دارم میرم اونجا دوش بگیرم
**********************************************
یارو اومده می‌بینه همکارم توی اتاق نیست
باز می‌پرسه خانم فلانی نیست؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ هستن. افتادن پشت اون کمد. با خط‌کش بزن دربیاد.
************************************************************
مگس کش دستمه.
مامانم میگه میخوای مگسا رو بکشی؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ میخوام رهبری ارکسترشون رو بکنم سمفونی بتهوون بزنن
**************************************************
حواسم نبود با صورت رفتم تو در
میگه ندیدیش؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ من دارکوبم می خوام با منقار یه سوراخ برا خودم باز کنم برم تو
*************************************************************
رفتم دکتر میگم:دو روزه بدنم خیلی درد میکنه!
بعد از 10 دقیقه معاینه میگه: میخوای واست دارو بنویسم؟!
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ میخوای واسم دعا کن تا خوب بشم!!!!
*************************************************
با گل رفتم بیمارستان
نگهبان میگه گل برای مریضتون آوردین
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ اومدم خواستگاری تو با این سیبیلات...
*******************************************
رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر
یارو گفت : راحت باشه؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ خار داشته باشه..
*******************************************
دارم تو حیاطمون موتورمو تعمیر میکنم به مامانم میگم دستمال بیخودی داری؟
میگه میخوای موتورتو تمیز کنی؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ میخوام هل هله کنان برم تو کوچه کردی برقصم
************************************************
داشتم تلویزیون میدیدم
بعد مادر بزرگم اومده کانال رو عوض کرده بعدش به من میگه داشتی میدیدی؟؟؟!!!
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ داشتم گرمش میکردم تا شما بیای ببینی!!!!!
***************************************************
رفتم واسه استخدام,
یارو میگه اومدی واسه استخدام؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ اومدم ببینم کی استخدام می شه ازش شیرینی بگیرم!
*********************************************
میگم بابا... تصمیم رو گرفتم... می خوام زن بگیرم...
میگه میشناسیش؟ میگم آره..
میگه مجرده؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ منتظرم شوهرش رضایت نامشو امضا کنه بریم خواستگاری
************************************************

دستمو بلند کردم از استاد سوال کنم .
میگه شما سوال داری؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ خواستم خطوط کف دستمو بهت نشون بدم فالمو بگیری ...
*******************************************************
رفتم پیژامه از کمد برداشتم پوشیدم
بابام میگه از تو کمد برداشتی؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ گذاشته بودم تو یخچال تابستونیه پیژامه تگری بپوشم خنک شم


[ دوشنبه 90/8/9 ] [ 2:33 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

در الکترونیک آموختم....در زندگی به کار بردم

در الکترونیک آموختم..........در زندگی به کار بردم

1.هرانسانی که پابه این دنیا میگذارد روح و جسم او پاک و صاف و بدون رنگ و ریاست.در طول زندگی این انسان نوپا در مقابل سختی هایی قرا رمی گیرد که باعث می شود این روح و جسم تغییراتی کند.نگاهی به آدم های دور و برم انداختم،چه قدر این مسولیت های زندگی کمرشان را خم کرده است و آن ها را فرسوده و خمیده کرده است اما در عوض به آن ها قدرتی داده که در مقابل همه ی اتفاقات و جریان های سخت و سنگین زندگی مقاومت و صبورتر باشند و در نهایت با تحمل این سختی ها توانسته اند به نوعی به حد مطلوب زندگی خود برسند.

مثل اینکه یک سیم صاف را در مداری قرار دهیم خواهیم دید که این سیم تمامی سختی ها را از خود عبور می دهد ،بدون هیچ مقاومتی،بدون آنکه چیزی عایدش شود.ولی اگر همین سیم بر اثر ناهمواری ها کج و معوج شود در مقابله با هر جریانی مقابله کرده و نمی گذارد به راحتی هر جریان سختی به او صدمه بزند و درنهایت این جریان زیاد برای مقاومت تولید ولتاژی می کند،ولتاژی که می تواند به آن مقاومت کمک کند تا در جایی به کار آید و که ثمره ی این کارش است یعنی مقاومت در برابر هر ورودی خارجی.

 2.باید در زندگی حرف ههای خوبی که دیگران به ما زده اند را در ذهن خود حفظ کنیم و سعی کنیم تا ما آن حرف خوب را برای سایر افراد بازگو کنیمتا آنها نیز استفاده کنند ولی بعضی ازحرف هایی که دیگران از روی آگهی یا ناآگاهی می گویند تا ما را ناراحت کنند باید از ذهن خود پاک کنیم تا در آینده کینه ای نشود در دلمان .

مثل اینکه در مدار تقویت کننده،باید از بای پس استفاده کنیم تا بتواند در مقابل جریان متناوب اثر گذار باشد و آن را روی مقاومت ما تاثیر دهد و این جریان باعث شود تا نحوه ی عملکرد تقوییت کننده ما   مطلوب باشد و درست مثل اینکه آن حرف خوب روی ما تاثیر مثبت بگذارد ولی همین بای پس در مقابل جریان مستقیم برای مدار ما بی اثر بوده مثل همان حرف های ناراحت کننده .

 

3.در زندگی اتفاق های کوجکی اتفاق می افتد که زمینه ساز اتفاق های بزرگ و مهم می شوند ولی ما اصلا متوجه آن نمی شویم ،در صورتی که اگر آن اتفاق کوچک نبود به هیچ گونه آن نتیجه بزرگ حاصل نمی شد.تعدادی از افراد این گونه هستند و لی عده ای هر اتفاق را به عملکرد گذشته خود مرتبط دانسته و معتقد هستند کها گر آن نبود هیچ گاه به این درجه نمی رسیدند.

مثل اینکه در هر ترانزیستوری جریان بیس را که خیلی کوچک هست در نظر نمی گیرند و در نهایت جریان امیتر و کلکتور را برابر دانسته ،البته این کار را تحلیل گران مقدماتی انجام می دهند در صورتی که اصولا جریان بیس را در نظر گرفته شده و اثردهی آن را در تمامی مقاومت های ورودی ،ضریب تقویت و.. در نظر میگیرند.به این ترتیب نحوه ی درستی تحلیلگران مقدماتی با افراد حرفه ای کاملا متفاوت هست .

 

4.در وجود انسان ضمیری درونی به نام وجدان وجود دارد که در مقابل هر کار اشتباه ما بیدار شده و ما را متوجه اشتباه خود میکند.بسته به نوع توجه انسان ها به وجدان های خود کارهای نادرست کمتر یا بیشتر می شنود.

مثل اینکه در مدار های الکترونیکی برای آنکه مدار متوجه کاهش یا افزایش مقدار خورجیش شود از آن فیدبک می گیرند تا بتواند      اشتباه خود را جبران کند.

 


[ سه شنبه 90/7/26 ] [ 12:7 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

طنز:دفتر خاطرات یک تازه عروس

الان رسیدیم خونه بعد از مسافرت ماه عسل و تو خونه جدید مستقر شدیم ..خیلی سرگرم کننده هست این که واسه ریچارد  آشپزی میکنم ..امروز میخوام یه جور کیک درست کنم که تو دستوراتش ذکر کرده که 12 تا تخم مرغ رو جدا کنین و بزنین ..ولی من کاسه به اندازه کافی  نداشتم واسه همین مجبور شدم 12 تا کاسه قرض بگیرم تا بنونم تخم مرغ ها رو توش بزنم


سه شنبه
ما تصمیم گرفتیم واسه شام سالاد میوه بخوریم ..در روش تهیه اون نوشته بود..بدون پوشش سرو شود ..خوب منم این دستور رو انجام دادم ..ولی ریچارد  یکی از دوستاشو واسه شام آورده بود خونه مون ..نمیدونم چرا هر دو تاشون وقتی که داشتم واسشون سالاد رو سرو میکردم.. اون جور عجیب و شگفت زده به من نگاه میکردن


چهار شنبه

من امروز تصمیم گرفتم برنج درست کنم و یه دستور غذایی هم پیدا کردم واسه این کار که میگفت  قبل از دم کردن برنج کاملا شستشو کنین .پس من آبگرمکن رو راه انداخنم و یه حموم و شستشوی حسابی کردم قبل از این که برنج رو دم کنم..ولی من آخرش نفهمیدم این کار  چه تاثیری تو دم کردن بهتر برنج داشت


پنجشنبه
بازم امروز ریچارد  ازم خواست که واسش سالاد درست کنم ..خوب منم یه دستور جدید رو امتحان کردم ... تو دستورش گفته بود مواد لازم رو آماده کنین و بعد اونو روی یه ردیف  کاهو پخش  کنین   و بزارین یه ساعت بمونه قبل از این که اونو بخورین ..

خوب منم کلی گشتم تا یه باغچه پیدا کردم و سالادمو روی یه ردیف از کاهوهایی که اون جا بود پخش و پلا  کردم   و فقط مجبور شدم یه ساعت بلای سرش بایستم که یه دفعه یه سگی نیاد اونو بخوره

ریچارد اومد اون جا و ازم پرسید من واقعا  حالم خوبه؟؟

 نمیدونم چرا ؟..عجیبه!!! ..حتما خیلی تو کارش استرس داشته ..باید سعی کنم یه مقداری دلداریش بدم
جمعه
امروز یه دستور غذایی راحت پیدا کردم ..نوشته بود همه مواد لازم رو تو یه کاسه بریز و بزن به چاک ..خوب منم ریختم تو کاسه و  رفتم خونه ی مامانم ..ولی فکر کنم دستوره اشتباه بود .چون وقتی برگشتم خونه.. مواد لازم همون جوری که ریخته بودمشون تو کاسه  ..مونده بودن


شنبه
ریچارد امروز رفت مغازه و یه مرغ خرید و از من خواست که واسه مراسم  روز یکشنبه اونو آماده کنم ..ولی من مطمئن نبودم که چه جوری آخه میشه یه مرغ رو واسه یکشنبه لباس تنش کرد و آماده اش کرد ..قبلا به این نکته تو مزرعه مون توجهی نکرده بودم ولی بالاخره یه لباس قدیمی عروسک پیدا کردم و با کفش های خوشگلش ..وای من فکر میکنم مرغه خیلی خوشگل شده بود  

وقتی ریچارد مرغه رو دید ..اول شروع کرد تا شماره 10 به شمردن و ولی بازم خیلی پریشون بود ..

حتما به خاطر شغلشه یا شایدم انتظار داشته مرغه واسش برقصه.

وقتی ازش پرسیدم عزیزم آیا اتفاقی افتاده ؟شروع کرد به گریه و زاری و هی داد میزد

..آخه چــــرا من ؟؟چــــــرا من؟

هـــــووووم ..جتما به خاطر  استرس کارشه ..مطمئنمپوزخندوااااای


[ دوشنبه 90/1/15 ] [ 10:54 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

قوانین جالب مورفی!!

قوانین مورفی

قانون مورفی در سال 1949 در پایگاه نیروی هوایی ادوارز شکل گرفت.مورفی مهندس هوافضل بود که یک پروژه کار می کرد.در یکی از سخت ترین آزمایش های پروژه یک تکنسین تمام سیم ها را بر عکش وصل کرد و آزمایش خراب شد.مورفی درباره این تکنسین گفت: اگه یه راه برای خراب کردم چیزی وجود داشته باشد او همون راه رو پیدا می کنه!!

و این اولین قانون مورفی بود که در ابتدا در فرهنگ مهندسین رواج پیدا کردو بعد به فرهنگ عامه راه پیدا کرد.بعدا قوانین دیگری هم ار کسب رتبه لازم ار بنیاد مورفی در زمره قوانین اصلی قرار گرفتند...

حالا برخی از قوانین:

<**ادامه مطلب...**

اگر در توده یا کپه ای به دنبال چیزی بگردی،چیز مورد نظر حتما در ته قرار دارد.

هیچ کاری آن طور که بظر می رسد ساده نیست.

وقتی در ترافیک گیر کرده ای لاینی که تو درآن هستی دیر تر راه می افتد.

هر کاری بیش ار آن چه فکرش را می کنی دو برابر آن چه باید وقت میبرد مگر این که آن کار ساده به نظر برسد که در آن صورت 3 برابر وقت می گیرد.

هر چیزی که بتواند  خراب شود خراب می شود آن هم در بدترین زمان ممکن.

در صورتی که شانس انجام درست یک کار پنجاه پنجاه باشد احتمال غلط انجام دادن آن نود در صداست.

وسایل نقلیه اعم از اتوبوس،قطار،هواپیماو...همیشه دیرتر از موعد حرکت میکنند مگر آنکه شما دیر برسید که در این صورت درست سر وقت رفته اند!

اگر به نظر برسد همه چیزها خوب پیش می روند حتما چیزی را از قلم انداخته ای.

احتمال بد پیش رفتن کارها نسبت مستقیم با اهمیت آنها دارد.

هر وقت خودت را برای انجام دادن کاری آماده کرده ای ناچار می شوی اول کار دیگری را انجام دهی.

اشیای قیمتی اگر سقوط کنند به مکان های غیر قابل دسترسی مثل کانال آب یا دستگاه زباله خورد کن(آن هم در حاالی که روشن است)می افتند.

80 در صد امتحانات پایان ترم بر اساس کلاسی است که در آن غایب بوده ای.وقتی قبل امتحان نکات را مرور می کنی مهمترین شان ناخواناترنشان است.

قوانین اتوبوسی مورفی:

اگر تو دیرت شده ،اتوبوس هم دیر می آید.اگر زود برسی اتوبوس دیر می آید.اگر دیر برسی اتوبوس زود رسیده است.اگر بلیط نداشته باشی پول خرد هم نداری.وقتی پول خرد داریی بلیط هم داری.هر چه بیشتر از راننده بپرسی که کدام ایستگاه باید پیاده شوی احتمال این که درست راهنمایی ات کند کمتر است.

قوانین کامپیوتری مورفی:

دیسک مشتری در سیستم تو خوانده نمی شود.اگر برای خواندن آن نرم افزار پیچیده ای روی سیستمت نصب کنی آخرین باری خواهد بود که چنین دیسکی به دستت می رسد.

قوانین عاشقانه مورفی:

همه خوب ها تصاحب شده اند.اگر تصاحب نشده باشند حتما دلیلی دارد.هر چه شخص مذکور بهتر و مناسب تر باشد،فاصله اش از تو بیشتر است.

قوانین نظامی مورفی:

هرگز یک سنگر را با کسی که از تو قوی تر است،تقسیم نکن.

اگر افسر مافوق تورا می بیند،پس دشمن هم تو را می بیند.

اگر در جبهه داری خوب پیشرفت می کنی،حتما به سمت دام دشمن داری میروی.

اگر نیاز داری که همین الان با افسر مافوق خود صحبت کنی ، یک چرت بزن

قوانین تکنولوژی:

منطق عبارت است از یک روش سیستماتیک برای رسیدن به یک نتیجه غلط

تمامی اکتشافات و اختراع های بزرگ دنیا بر اثر اشتباه بوجود آمده اند

اگر یک برنامه کامپیوتری به درد نخورد باید آن را مستند کرد

اگر یک برنامه کامپیوتری مفید باشد باید آن را عوض کرد

در اجرای پروژه مهم نیست چقدر منابع در اختیار دارد به هر حال کم است

فلسفه مورفی:

لبخند بزن....فردا روز بدتریه!!!!
و اما سرنوشت آقای مورفی:

یه شب تو بزرگراه سوخت ماشین آقای مورفی تموم می شه،اون شب تو بزرگراه ترافیک بوده و ماشین ها با سرعت مورچه می رفتن.آقای مورفی هم می زنه کنار که بقیه رو با تاکسی بره.همین جوری راحت کنار بزرگراه ایستاده بوده که یهو ماشین یه توریست انگلیسی که داشته خلاف جهت می اومده می زنه بهش و می میره.اتفاقا اون روز لباسش هم سفید بوده!!!

>


[ سه شنبه 89/5/19 ] [ 10:57 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]

زن در نگاه نخبگان

زنانی که می خواهند مرد باشند، زنانی هستند که نمی دانند زن هستند!!(وا .... خیلی فکر کردی الکساندر ججون)

(الکساندر دوما)

 

چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند،مهربانی اوست نه سیمای زیبایش؟(حالا  هی لوازم آرایش مصرف کنید)

(ویلیام شکسپیر)

 

زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ کنند،ولی به یکدیگر می گویند تا در حفظ  آن شریک باشند!(ما زنا کاملا راز نگهدار هستیم..امتحانش مجانیه!!:) )

(داستایوفسکی)

 

زن وقتی که دوست بدارد،غیر از محبوب خود چیزی را نمی بیندو هر چه عاطفه ،مهربانی و نوازش و فداکاری دارد تنها برای او به کار می برد.(اگرمردی زنش دوسش نداره... با این اوضاع واقعا بره بمیره!)

(آلفونس دوده)

 

اما نکتتتته مهم:

کسانی که ازدواج کرده اند،خود را ناراضی نشان می دهند و میگویند

زن بد است؛(!!!)

زیرا.....

فقط و فقط می خواهند خودشان از این موهبت تمتّع گیرند.(هه..هه)

(دیسرائیلی)

 (اینم از خصلت مارمولکانه مرداست دیییگه)


[ چهارشنبه 89/4/23 ] [ 4:33 عصر ] [ *ماه بانو* ] [ نظر ]